06/25
1397
ام بی ای نیوز: تکلیف با شرکت بیمهای که جوک تعریف میکند، چیست؟
چند وقت گذشته همهی ما شاهد بیلبوردهای بیمهی بازار در سطح شهر بودیم و جوکهای روی بیلبوردهای این شرکت را میخواندیم. جوکهایی که با چند تا پرانتز و دو نقطه همراه بود تا شدت خنده را برساند.
نمیدانیم چند نفر با دیدن این جوکها خندیدند و روزشان خوش، ادامه پیدا کرد. مسالهی اصلی این است که وظیفهي یک شرکت بیمه چیست؟ آیا شرکت بیمه باید جدی باشد؟ آیا باید پیام مرتبط منتشر کند؟ آیا میتواند کمپین مسئولیت اجتماعی برای خوبکردن حال مردم راه بیندازد؟ آیا مردم به بیمهای که جوک تعریف میکند، اعتماد میکنند؟
پیش از نوشتن این مطلب راه افتادم در خیابان و از مردم دربارهي بیمه پرسیدم؛ تصور جامعهی پنجاه نفریای که پاسخ پرسشم را دادند، کمابیش یکسان بود؛ به نظر آنها وظیفهي بیمه حمایت و پشتیبانی به هنگام وقوع حادثه یا در بعضی وقتها پیش از حادثه است و به نظرشان بیمه باید شخصیتی جدی داشته باشد تا بتوان به آن اعتماد کرد.
تبلیغاتچیها چندان با این کار بیمه بازار خوشحال نشدند و در هر گوشهای اعتراض کوچکی بلند شد. مرتبط نبودن، مناسب نبودن، خندهدار نبودن و لوس بودن جوکها دلیلهای این مخالفت را میساختند. مردمی که من با آنها صحبت کردم، نام برند را یادشان نبود و یکیدوتاشان تصور میکردند این تبلیغات از همان آگهیهای شهرداری است.
اعتماد در کشور ما مسالهی مهمی است؛ ما از کودکی در قصهی شنگول و منگول یاد میگیریم که اعتماد بیجا چطور دردسرساز میشود و به نوعی با بیاعتمادی بزرگ میشویم و فاکتورهای اعتمادسازمان سختتر میشود.
اما واقعا چرا باید به بیمهای که میخواهد حالمان را خوب کند اعتماد کنیم؟ شاید مهمترین علتش این باشد که بیمه باید حمایت کند و پشت مخاطبانش باشد و آنها دلشان به وجود شرکت بیمه گرم باشد. و حمایت میتواند روحی هم باشد، میتواند روزهای سخت را به روزهای خندهدار تبدیل کند و همین لبخند شاید بتواند مخاطبان بیشتری را به سوی برند بیاورد. حالا این که اساسا جوکها خندهدارد بودند یا نه، موضوع دیگری است.
در جستوجوهایم برای برندهای بیمهی طنزپرداز به گایکو (Geico) رسیدم که در طول سالها در موقعیتهای مختلف جوکهای خندهدار و بعضا بیربطی تعریف کرده است. در مجموعهای از ویدیوهای این شرکت، مردی بسیار جدی پرسشی احمقانه را تعریف میکند که پاسخ این سوال حتما مثبت است. معروفترین این ویدیوها ویدیویی است که این مرد جدی در آن میپرسد « آیا آبراهام لینکلن صادق بود؟» در فیلم همسر لینکلن از او در مورد لباسش میپرسد.
ویدیوهای گایگو خندهدار است و گاهی حتی مسالهی بیمهی ماشین، در حاشیه مطرح میشود، با این حال شرکت بزرگی است که طرفداران زیادی دارد و ظاهرا کسی با بیمهای که حرفهای خندهدار میزند، مشکلی ندارد.
حالا که به این جا رسیدم فکر میکنم، نوع نگاه مردم تاثیر زیادی در مقبولیت یک رفتار تبلیغاتی دارد، ما این جا سخت اعتماد میکنیم و به نظرمان کسی که همه چیز را آسان میگیرد و همیشه میخندد لابد یک چیزیش هست و نباید زیاد جدیاش گرفت. اما آن سر دنیا ماجرای دیگری نوشته میشود.
به هر حال به نظرم تلاش بیمه بازار برای بهترکردن حس و حال مخاطبان، شایستهی قدردانی است و پشتش حمایت است.
نازنين کي نژاد
mbanews.ir
چند وقت گذشته همهی ما شاهد بیلبوردهای بیمهی بازار در سطح شهر بودیم و جوکهای روی بیلبوردهای این شرکت را میخواندیم. جوکهایی که با چند تا پرانتز و دو نقطه همراه بود تا شدت خنده را برساند.
نمیدانیم چند نفر با دیدن این جوکها خندیدند و روزشان خوش، ادامه پیدا کرد. مسالهی اصلی این است که وظیفهي یک شرکت بیمه چیست؟ آیا شرکت بیمه باید جدی باشد؟ آیا باید پیام مرتبط منتشر کند؟ آیا میتواند کمپین مسئولیت اجتماعی برای خوبکردن حال مردم راه بیندازد؟ آیا مردم به بیمهای که جوک تعریف میکند، اعتماد میکنند؟
پیش از نوشتن این مطلب راه افتادم در خیابان و از مردم دربارهي بیمه پرسیدم؛ تصور جامعهی پنجاه نفریای که پاسخ پرسشم را دادند، کمابیش یکسان بود؛ به نظر آنها وظیفهي بیمه حمایت و پشتیبانی به هنگام وقوع حادثه یا در بعضی وقتها پیش از حادثه است و به نظرشان بیمه باید شخصیتی جدی داشته باشد تا بتوان به آن اعتماد کرد.
تبلیغاتچیها چندان با این کار بیمه بازار خوشحال نشدند و در هر گوشهای اعتراض کوچکی بلند شد. مرتبط نبودن، مناسب نبودن، خندهدار نبودن و لوس بودن جوکها دلیلهای این مخالفت را میساختند. مردمی که من با آنها صحبت کردم، نام برند را یادشان نبود و یکیدوتاشان تصور میکردند این تبلیغات از همان آگهیهای شهرداری است.
اعتماد در کشور ما مسالهی مهمی است؛ ما از کودکی در قصهی شنگول و منگول یاد میگیریم که اعتماد بیجا چطور دردسرساز میشود و به نوعی با بیاعتمادی بزرگ میشویم و فاکتورهای اعتمادسازمان سختتر میشود.
اما واقعا چرا باید به بیمهای که میخواهد حالمان را خوب کند اعتماد کنیم؟ شاید مهمترین علتش این باشد که بیمه باید حمایت کند و پشت مخاطبانش باشد و آنها دلشان به وجود شرکت بیمه گرم باشد. و حمایت میتواند روحی هم باشد، میتواند روزهای سخت را به روزهای خندهدار تبدیل کند و همین لبخند شاید بتواند مخاطبان بیشتری را به سوی برند بیاورد. حالا این که اساسا جوکها خندهدارد بودند یا نه، موضوع دیگری است.
در جستوجوهایم برای برندهای بیمهی طنزپرداز به گایکو (Geico) رسیدم که در طول سالها در موقعیتهای مختلف جوکهای خندهدار و بعضا بیربطی تعریف کرده است. در مجموعهای از ویدیوهای این شرکت، مردی بسیار جدی پرسشی احمقانه را تعریف میکند که پاسخ این سوال حتما مثبت است. معروفترین این ویدیوها ویدیویی است که این مرد جدی در آن میپرسد « آیا آبراهام لینکلن صادق بود؟» در فیلم همسر لینکلن از او در مورد لباسش میپرسد.
ویدیوهای گایگو خندهدار است و گاهی حتی مسالهی بیمهی ماشین، در حاشیه مطرح میشود، با این حال شرکت بزرگی است که طرفداران زیادی دارد و ظاهرا کسی با بیمهای که حرفهای خندهدار میزند، مشکلی ندارد.
حالا که به این جا رسیدم فکر میکنم، نوع نگاه مردم تاثیر زیادی در مقبولیت یک رفتار تبلیغاتی دارد، ما این جا سخت اعتماد میکنیم و به نظرمان کسی که همه چیز را آسان میگیرد و همیشه میخندد لابد یک چیزیش هست و نباید زیاد جدیاش گرفت. اما آن سر دنیا ماجرای دیگری نوشته میشود.
به هر حال به نظرم تلاش بیمه بازار برای بهترکردن حس و حال مخاطبان، شایستهی قدردانی است و پشتش حمایت است.
نازنين کي نژاد
mbanews.ir