ام بی ای نیوز: فصل دوم Four Mind AHEAD توسط آژانس فورمایند (Four Mind) درحال برگزاری است. فورمایند در این جلسات آنلاین قصد دارد با حضور کارشناسان حوزههای مختلف چالشهای پیشروی کسب وکارها را مورد بررسی و راهکارهای خلاقانهای برای حل آنها ارائه کند. فورمایند در یکی از برنامهها موضوع "مسئولیت اجتماعی: حلقه اصلی زنجیره ارزش کسب وکارها" را با حضور شاهین طبری موسس شرکت چارگون مورد بررسی قرار داده است.
فرید شکریه در ابتدای سری جدید برنامههایFour Mind AHEAD گفت: ما در جلسات آنلاین اهد قصد داریم با بررسی شرایط کسبوکارها برای ماهها و سالهای آینده برنامهریزی داشته باشیم. در ادامه مشروح جلسه آنلاین اهد را میخوانید. در این جلسه طبری به سئوالات مختلف مطرح شده پاسخ میدهد.
فرید شکریه: تعریف شما از کارآفرینی چیست؟ شما کارآفرینی را در چه چیزی میبینید؟
شاهین طبری: هر کسی که نیازی را در جامعه پیدا و راه حلی برای آن ارائه کند، کارآفرین است. برای مثال: ایده اولیه ما هنگامی که میخواستیم شرکت خودمان را راهاندازی کنیم این بود؛ کامپیوتر و ابزار مکانیزه خیلی بیشتر میتواند به سازمانها و شرکتهای دیگر کمک کند. پس ما نیازی را در جامعه دیدیم، مخاطب ما شرکتها بودند و ما راه حلی به آنها دادیم تا این نیاز را حل کنیم. این مجموعه کار چند خصوصیت دیگر هم داشت. خصوصیت اول این است که روشی داشتیم تا به وسیله آن کسب درآمد کنیم یعنی نرمافزار و خدمات را به کسب وکارها میفروختیم و از آنها پول دریافت میکردیم. نکته دوم این است: این مقوله مقیاس پذیر بود به این معنی که وقتی شما میخواهید به یک وزارتخانه راهکاری ارائه دهید و بعد از آن وارد سازمانی شوید، میتوانید از راهکارهای استفاده شده در نمونههای قبلی استفاده کنید. لازم نیست اگر مشتری شما هزار برابر شد شما هم مواد اولیه یا نیروهای خود را هزاربرابر کنید. به همین دلیل به نظر من اگر کسی بتواند نیازی را در جامعه پیدا کند و برای آن راهحل بیابد و بتواند از این راه حل کسب درآمد کند و آن راهحل مقیاسپذیر باشد، آن فرد کارآفرین است. اجازه دهید با ذکر یک مثال این مسئله را شفافسازی کنم. شما یک رستوران راهاندازی میکنید و فکر میکنید که افراد جامعه به غذا نیاز دارند و رستوران من با یک هزینه مناسب یک غذای خوب در اختیار آنها میگذارد، آیا این یک کارآفرینی است؟ مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که راهکار شما مقیاسپذیر نیست به این معنا که شما اگر بخواهید به ۱۰هزار نفر خدمترسانی کنید، باید به همان میزان مواد اولیه و نیروی خود را زیاد کنید اما فناوری اطلاعات این شانس را به افراد میدهد که بتوانند به وسیله ایدهای به صدها نفر خدمترسانی کنند بدون اینکه بخواهند ابعاد شرکت خود را گسترش دهند. در طول زمان میتوانند تغییرات خیلی بزرگتری را در جامعه ایجاد کند.
فرید شکریه: از چه سالی بحث دغدغه و ارزشآفرینی اجتماعی برای چارگون مطرح شد؟
شاهین طبری: باید کمی جزئی و کمی کلی به این سوال پاسخ دهم. واقعیت این است که این اتفاق در شرکت ما خیلی طبیعی رخ داد بدین شکل که هر چند وقت یکبار، فردی به ما ایمیل میزد که شخصی سرطان دارد و برای هزینههای درمانش نیاز به کمک دارد یا شخص دیگری پیام میداد که دانشآموز بااستعداد و فقیری وجود دارد که احتیاج به کمک مالی دارد. ما همیشه سالانه هنگام جمعبندی و مکانیزه، به این اعداد و ارقام نگاه میکردیم و متوجه میشدیم سالانه کارهایی انجام دادهایم که در جهت اهداف شرکت نبوده است اما در کل کار خوبی بوده که بعد از مدتی تعداد آن را نیز به دست آوردیم. بعد از مدتی تصمیم گرفتیم این اعمال کوچک را جمعبندی کنیم و مثل یک نهال جایی بکاریم تا همزمان با شرکت ما رشد کند و از توانمندیهای شرکت ما بهرهمند شوند. این روند آرام آرام از حدود سال ۸۰ شکل گرفت. اوایل به صورت سنتی کارهایی میکردیم اما از جایی به بعد تصمیم گرفتیم به جای اینکه اصطلاحا به مردم ماهی بدهیم، ماهیگیری یادشان بدهیم. ابتدای کار سعی میکردیم نیازهای اولیه را رفع کنیم اما بعد از مدتی دیدیم اگر بتوانیم کاری کنیم که تغییرات آن را در طول سالها ببینیم، بسیار لذتبخشتر است. ابتدا به صورت کلاسیک کار خیریه انجام میدادیم اما الان روشمان مدرنتر شده است.
فرید شکریه: فرق بین کارآفرینی و کارآفرینی اجتماعی را چطور تعریف میکنید؟
شاهین طبری: من این مقوله را به سه شکل تعریف میکنم. دسته اول کسی است که کارآفرین است، دسته دوم کسی است که کارآفرین است اما برای خود مسؤلیت اجتماعی متصور است. دسته سوم کسی است که کارآفرین اجتماعی است، در واقع در هرم مازلو به جایی رسیده است که کارآفرینی اجتماعی انجام میدهد. یکبار دیگر این سه دسته را مرور کنیم. در خصوص کارآفرین قبلتر گفتیم؛ به کسی اطلاق میشود که ایدهای دارد، ایده او مقیاسپذیر است و از حل کردن نیاز افراد میتواند کسب درآمد کند. این دسته مثالهای متعددی دارد مانند: فروشگاههای آنلاین یا جاهایی که شما میتوانید خدمات آنلاین دریافت کنید.
بحث دوم مسئولیت اجتماعی است. سازمانها یا مجموعههایی که ذیل این سازمانها قرار میگیرند، به این نتیجه میرسند که همه تغییراتی که در محیط اطراف خود ایجاد میکنند، الزاما نباید پولساز باشد. ممکن است، شما تغییر بزرگی در یک سازمان ایجاد کنید و نرمافزاری را به یک سازمان وارد و سازمان را بهرهورتر کنید، در این حالت پول خوبی عایدتان میشود و احساس میکنید میتوانید در جامعه تغییراتی ایجاد کنید برای مثال: میتوانید استعداد بچههایی ویژه را بالفعل کنید. در واقع شما میتوانید مشکلی که به خاطر این شرایط تبعیضآمیز بوجود آمده را حل کنید. الزاما این تغییر پولساز نیست اما حال سازمان شما را خوب میکند. این مسئولیت اجتماعی سازمان است. برخی افراد هم وجود دارند، به واسطه تفکرات معضلات اجتماعی را پیدا و راهحل فوقالعادهای را برای این آنها ارائه میکنند. برای مثال: همه جای دنیا افراد ممکن است درگیر اعتیاد شوند؛ فردی راهحلی پیدا میکند و کل زندگیاش را طوری تنظیم میکند که به این قشر از افراد کمک کند تا آنها را به زندگی و جامعه برگرداند. آن فرد یک کارآفرین اجتماعی است.
پادکستی گوش میکردم درباره مردی که در افغانستان سعی کرده بود برادر خود را از چنگال اعتیاد نجات دهد و بعد این مسئله محوریت زندگیاش شده بود. این عمل کارآفرینی اجتماعی است. در واقع کارآفرین اجتماعی تغییری در جامعه ایجاد میکند که از نظر روحی او را راضی میکند اما قرار نیست مردم در قبال این تغییر به او پولی بدهند. البته ممکن است که گردش مالی هم وجود داشته باشد اما این گردش مالی درون خود مجموعه میچرخد و صرف هزینههای خود مجموعه میشود. لازم به ذکر است: پولی هم که از این طریق کسب میشود، مشخصا ناکافی است.
فرید شکریه: آیا میتوانیم بگوییم اول باید مسؤلیت اجتماعی در خود شرکت ایجاد شود. به عنوان مثال اگر شرکتی بخواهد درباره افراد دارای معلولیت فعالیتی انجام دهد، ابتدا باید در سازمان خود مناسبسازیهای لازم را انجام و رفع تبعیض را درون سازمان اجرا و سپس عملکردش را به خارج سازمان بسط دهد؟
شاهین طبری: برای اینکه یک شرکت به مسئولیت اجتماعی خود عمل کند، لازم نیست که حتما به جایگاه خاصی برسد یعنی لازم نیست شما برای اجتماعی که در نظر گرفتهاید و میخواهید تغییرش دهید، اول خود آن تغییر را زندگی کنید. مگر میشود شما بخواهید به افراد دارای معلولیت کمک کنید و بعد درسیستم شما افراد دارای معلولیت موفق نباشند یا سیستمی که درباره معتادان مثال زدیم، باید جایی باشد که معتادان بتوانند کارآبرومند داشته باشند و موفق شوند و از طریق همان مجموعه به جامعه برگردند. من دوست داشتم این دو نکته را بگویم که شما قطعا میتوانید همان تغییری باشید که میخواهید در دنیا ایجاد کنید. برای مثال: استارتاپی وجود دارد که شما میتوانید وارد آن شوید و وبسایت خود را راهاندازی کنید. این استارتاپ متعلق به افرادی است که از شهری دور و کوچک به تهران آمدهاند و میخواهند کسب وکار موفقی داشته باشند.
این استارتاپ از همان ابتدای کار به جای مراجعه به شرکتهای بزرگ بدون هیچ چشمداشتی برای مددجوان موسسه رعد خدمت رسانی کرد. من چندین مورد شرکتهایی را دیدم که در همان روزهای اولیه راهاندازی کسبوکار که با مشکلاتی مواجه بودند، مسئولیت اجتماعی خود را شروع کردند و تصمیم خود را گرفتند و از منابع محدودی که داشتند برای رسیدن به این هدف استفاده کردند.
فرید شکریه: تجربه کاری من با سازمانهای بزرگ نشان میدهد زمانی که ما میخواهیم مسئولیت اجتماعی را با سازمانهای بزرگ انجام دهیم، آن مسئولیت اول باید از کارخانه خودمان شروع شود. به عنوان مثال شخصی را در نظر بگیرید که کارخانهای را در روستایی تاسیس کرده است و حالا به این فکر میکند که آیا بچههای آن کارگران به مدارس خوبی میروند؟ آیا این جاده آسفالت خوبی دارد؟ چند سال میگذرد و موسس کارخانهدار فکر میکند آیا برای کارگران در این منطقه سینما وجود دارد؟ موسس با این کار تغییراتی را ایجاد میکند که در نهایت ارزش آن به کارخانه بازمیگردد و توسعه پایدار ایجاد میشود. در واقع وجههای را برای شرکت خود رقم میزند تا هر کس که اسم این شرکت را میشنود آن را تحسین کند. مدیریت این شرکت به سمت رضایتمندی همگانی از مشتری، کارمند و ذینفعان قدم برمیدارد. بدین صورت زیستبوم را در نظر میگیرد و یک توسعه پایدار به جا میگذارد.
شاهین طبری: معمولا وقتی یک فرد کارآفرین مثل وحید رجبلو که کسبوکاری به نام توانیتو دارد، خودش یک فرد دارای معلولیت است و مجموعه خدماتی را که خودش نیاز داشته اما نمیتوانسته به صورت آنلاین دریافت کند را به صورت آنلاین در اختیار افراد دیگر گذاشته است. نکته مثالهایی که شما زدید هم همین است، این افراد نیازهای خودشان را برآورده کردهاند. به همین علت خودشان خیلی خوب متوجه نیازهای مخاطبشان هستند. معمولا وقتی افراد سعی میکنند نیاز خود را برطرف کنند، بهترین کارهای روی زمین را انجام میدهند. افراد وقتی قشنگترین اعمال را انجام میدهند که میخواهند نیازهای خودشان را رفع کنند. چنین افرادی ترتیب میتواند مشکل خود را تبدیل به یک سرویس فوقالعاده کند.
فرید شکریه: تجربه شخصی من نشان میدهد که درگیر کردن کل پرسنل در بحث مسئولیت اجتماعی همیشه بهترین نتیجه را به همراه دارد. خیلی از مدیران مسئولیت اجتماعی را بین برخی کارمندان رده بالایی خود تقسیم میکنند و اقدامات آنها یا توسط همین چند کارمند خودشان یا با برونسپاری انجام میشود. در واقع در مبحث مسئولیت اجتماعی فقط هزینه کار را پرداخت میکنند و بدین صورت از سر باز میکنند.
اما به جای آن میتوانند به عنوان مثال اگر میخواهند درختکاری کنند، این موضوع را به پرسنل اطلاع دهند و با کمک آنها این هدف را پیش ببرند و این طور است که آن روحیه و ارزش بین اعضا سازمان تزریق میشود. حس تعلق پرسنل به سازمان بیشتر میشود و از اینکه در چنین سازمانی فعالیت میکنند خوشحال هستند.
اگر موافق هستید در خصوص سازمانهایی که درگیر مسئولیت اجتماعی هستند و فعالیتهایی که در این راستا انجام دادهاند چند مثال بزنیم تا ذهن مخاطبان هم باز شود؟
شاهین طبری: مثالهای متعددی در این خصوص وجود دارد. بهتر است درباره مسیری که در چارگون پیش گرفتیم صحبت کنم. مسیری که شروع کردیم اما شرکتهای زیادی در ادامه راه به ما کمک کردند. قشنگی کار در این بود که ما پروژهای را روی میز گذاشتیم و به شرکتهای زیادی در آن دخیل شدند. ما از یک زمانی به بعد به این نتیجه رسیدیم نهالی که ما قرار است بکاریم و زمانی به نتیجه برسد را کم کم تبدیل به یک درخت کنیم.
طبق آمار سازمان ملل ۱۵ درصد هر جامعه معلول هستند اما ما در طی این ۸ سال فعالیتی که داشتیم متوجه شدیم اندازه کل شهدایی که ما در جنگ داشتیم، سالانه در تصادفات رانندگی کشته میدهیم. حال شما حساب کنید که تصادفات رانندگی باعث معلول شدن چند نفر میشود. متأسفانه ما در جهان از این نظر آمار بدی داریم. برآورد من این است که در جامعه ما بیش از ۱۵ درصد افراد معلول هستند اما آماری که توانستیم بدست بیاوریم ۱۱ درصد است.
اگر کسی به کشورهایی که بیشتر روی این مسئله کار کردهاند، سفر کرده باشد میداند تفاوت عمدهای میان ایران یا حتی شهر تهران با سایر کشورها و شهرهای جهان دارد. تفاوت این است شما در آن شهرها به هر نقطه که نگاه میکنی یک معلول میبینید. وقتی برای اولین بار سفر میکنیئ پیش خود میگویید تعداد معلولان در این شهر چقدر زیاد است ما در ایران این تعداد معلول نداریم ولی بعد از آن متوجه میشوید وقتی ذهنها آماده باشد فضاهای فیزیکی هم آماده هستند. وقتی ذهنها آماده شود، فضای فیزیکی درست شده برای معلولان توسط سایر افراد خراب نمیشود. مثلا اگر شما در BRT برای افراد دارای معلولیت جایی تعبیه کنید اما ذهنها آماده نباشد، افراد عادی آنجا مینشینند و پیش خودشان میگویند الان فرد دارای معلولیتی اینجا نیست که از این فضا استفاده کند. اما واقعیت این است که او جای فرد دارای معلولیت نشسته است و فرد دارای معلولیت اصلا نمیتواند از آن جا استفاده کند.
بعد از مدتی شرکت ما متوجه شد که خلا در این زمینه وجود دارد و افراد دارای معلولیت به دلایلی نمیتوانند در فضای اجتماع حضور داشته باشند و تصمیم گرفتیم در این حوزه فعالیت کنیم.
فرید شکریه: طبق آخرین آمار نزدیک به 9 میلیون نفر در کشورمان دارای معلولیت هستند.
شاهین طبری: آمار سازمان ملل به ما میگوید از ۸ میلیارد نفر ساکنان جهان، یک میلیارد نفر دارای معلولیت هستند. یعنی از هر ۸ نفر یک نفر دارای معلولیت است. در واقع از ۸۰ میلیون نفر ساکن کشور، ۱۰میلیون نفر فرد دارای معلولیت بین ما زندگی میکنند. البته برآورد من عدد بیشتری است چون در کشور ما در متأسفانه اگر دقت کنید خیلی از معلولانی که برای ما افتخارآفرینی کردند مثل خانم نعمتی، در تصادف رانندگی پای خود را از دست دادهاند.
فرید شکریه: و علت اینکه ما کمتر با این افراد در سطح جامعه مواجه میشویم این است که این افراد در خانه هستند.
شاهین طبری: حتی اگر فضاها هم برای افراد دارای معلولیت مناسب باشد باز هم تفاوتی در حضور آنها در سطح شهر ایجاد نمیشود چون ذهنها آماده نیست. تمام تجربهای که میخواهم بگویم همین است.
فرید شکریه: حالا این تبدیل به یک معضل اجتماعی شده است. یک سازمان چطور میتواند روی این معضل اجتماعی به عنوان مسؤلیت اجتماعی خود کار و تغییرات پایداری ایجاد و تأثیر اجتماعی بزرگی روی این مسئله بگذارد؟
شاهین طبری: سازمان ملل میگوید: فرد دارای معلولیت که شغل داشته باشد، معلول نیست. این شعار خیلی شعار زیبایی است. ما تصمیم گرفتیم از مدیران منابع انسانی شرکتهای بزرگ درخواست کنیم تا برای افراد معلولیت شغلی در نظر بگیرند. به همین خاطر این موضوع را به چند نفر از مدیران منابع انسانی مطرح کردیم. یکی از آنها گفت به نکته خوبی اشاره کردید و از ما روزمه ۲۰ نفر از افراد دارای معلولیت را خواست تا ۱۰ نفر از آنان را استخدام کند و گفت هر شرایطی هم که باشد ما حتما ۱۰ نفر از آنان را استخدام میکنیم. اما متأسفانه ما تمام تلاش خود را کردیم اما حتی در مرکز کسانی که دارای معلولیت بودند هم نتوانستیم یک رزومه مناسب پیدا کنیم تا برای آن شرکت بفرستیم.
فرید شکریه: در واقع مشکل آموزش وجود داشت؟
شاهین طبری:دقیقا. پس ما دورهای به نام «آینده بهتر» را برای افراد دارای معلولیت برگزار کردیم. نکته حائز اهمیت این است که مثلا فردی مانند وحید رجبلو در ایران برای خیلی از افراد یک نمونه است و در حال حاضر رفته رفته در جهان تبدیل به الگو خواهد شد. او یک خاطرهای دارد که میگوید من سه سال از اتاق خودم بیرون نیامدم. تبعه این عمل چه میشود؟ این است که تجربه اجتماعی او بسیار کم میشود و حتی اگر بتوانید شغلی برای او پیدا کنید، او برای ماندگاری و پیشرفت در این شغل باید تجربه اجتماعی خوبی را داشته باشد. به همین دلیل دوره آینده بهتر را راهاندازی کردیم. من در این دوره با فردی آشنا شدم که داراری CPA بود. عملکرد این بیماری به این صورت است که روی مخچه تاثیر میگذارد. یعنی فرد بدن سالمی دارد اما نمیتواند به اندامهای مختلف خود دستورات درست بدهد و از زبان و دهان خود استفاده درست کند و مثلا درست صحبت کند. البته بعضی از دوستان من که به این بیماری مبتلا هستند، تا زمانی که تحت فشار عصبی نباشند، شما متوجه این بیماری آنها نخواهید شد. باید حتما فشار عصبی به آنها وارد شود تا اثرات این بیماری ظاهر شود.
من دوستی داشتم که مبتلا به این بیماری بود و در حادترین شرایط قرار داشت. یکبار از او خواهش کردم که از این دوره خارج نشود و او به من گفت باید در طول دوره ورزشهای مخصوصی به اسم موچیا را انجام دهد که بتواند دوره را ادامه دهد. من ابتدا اسم ورزش را نفهمیدم و وقتی برای من اسم آن را با پیامک فرستاد، متوجه آن شدم. وقتی اوگفت: باید به تمرینات ورزشیاش برود، من پیش خودم فکر کردم، نمیتواند با من صحبت کند این چه ورزشی است که به گفته خودش ورزش توپی هم هست و میخواهد انجام دهد؟ که خودش گفت من مربی هستم و چندین تیم منتظر من هستند.
این اشکال ذهنی من که فکر میکردماین فرد با این شرایط جسمی نمیتواند ورزش کند را کنار بگذاریم، بین من و این فرد یک ارتباط خیلی خوبی برقرار شد. یکبار سر جلسه تمرین آنها رفتم. او به من گفت که باید با افراد زیادی تمرین کند و اگر امکانش هست من به او کمک کنم و با یکی از قهرمانانشان تمرین کنم. من میخواستم با این قهرمان دست بدهم که متوجه شدم که او نمیتواند دستش را بلند کند. بازی به این صورت بود که ما باید چند توپ را پرتاب میکردیم و از آنجایی که من علاقه زیادی به ورزش دارم و اصولا شخصیت رقابتی دارم. پیش خودم فکر کردم حتما او را خواهم برد. دوست من گفت: یکی از قواعد بازی این است که شما باید بنشینید، حتی اگر توانایی ایستادن دارید. یک توپ مرجع در این بازی وجود داشت و هر کسی که توپهایش را نزدیکتر به توپ مرجع میانداخت، بازی را میبرد. من ایستادم که به توپ مرجع نزدیکتر باشم. توپهای آبی برای من بود و توپهای قرمز برای قهرمان تیم. درنهایت آنقدر آنها خوب و درست بازی میکردند که حتی اگر من توپم را نزدیک به توپ مرجع میانداختم، آنها توپشان را جوری میانداختند که بین توپ من و توپ مرجع قرار گیرد. من اصلا نتوانستم توپم را حتی نزدیک توپ مرجع بیندازم. شب که به خانه رفتم پیش خودم فکر کردم. چرا گمان کردم که میتوانم این فرد دارای معلولیت را ببرم؟ متوجه شدم پیشفرض من این بوده که چون او روی ویلچر نشسته است، من از او بهترم و میتوانم او را ببرم. آیا اگر شخصی با عضلات بهم پیچیده هم جلوی من بود، چنین فکری میکردم؟
به صورت خلاصه بگویم، ما ابتکاری به خرج دادیم و این تجربه را روی مقیاس بردیم. کمپینی به نام ۱۱ ایران راهاندازی کردیم و چندین بار هم این مسابقه را تکرار کردیم. ما در این مسابقه از ورزشکاران بسیار قدردعوت کردیم تا به آنها همین ورزش را آموزش دهیم و در زمینهای مناسب با افراد دارای معلولیتمسابقه دهند. مثلا خانم علیزاده خیلی دودل بود که شرکت کند یا نه؟ وقتی با او تماس گرفتیم و علت را پرسیدیم گفت من ذهنم برای برنده شدن طراحی شده شما از من میخواهید وارد زمینی شوم و بازی کنم و ببازم تا افراد دارای معلولیت خوشحال شوند؟ من نمیتوانم چنین کاری کنم.
من به او گفتم شما همه تلاشت را بکن تا ببری. انصافا هم همه تلاشش را کرد تا ببرد. با اینکه پایش داخل گچ بود وقتی بازی ساعت ۱۰ صبح شروع میشد، ساعت ۶ صبح سر زمین بود و خیلی سمج میخواست که با مربی تمرین کند. خیلی خوب بازی کردند ولی در نهایت له شدند.
فرید شکریه: میتوانیم اینطور نتیجهگیری کنیم که شما وقتی خواستید در زمینه افراد دارای معلولیت فعالیت کنید، از فعالیت برای اشتغال معلولان شروع کردید و بعد متوجه شدید: اشتغال معلولان به این نیاز دارد که ذهنیت افراد درست شود و به موازات آن احتیاج دارد، بتوانیم به افراد دارای معلولیت آموزش درست دهیم و هر کدام از این حوزهها میتواند حوزهای باشد تا یک سازمان درباره آن برنامهریزی کند و قرار هم نیست کل این زنجیره توسط یک سازمان انجام شود. ممکن است سازمان شما روی قسمت آموزش کار کند، یک سازمان روی بحث آموزش و یک سازمان روی بحث مناسبسازی کار کند.
شاهین طبری: این رویداد نتیجهای داشت: علیرغم اینکه خود معلولان میدانستند با اینکه فرقی نمیکند طرف مقابل بازی کیست و حتی اگر قهرمان المپیک هم باشد این افراد میتوانند او را ببرند، باز هم خود افراد دارای معلولیت اعتماد به نفس فوقالعادهای پیدا کردند و افرادی که آنجا بودند هم حتی فکرش را نمیکردند که با این همه تمرین و کولهباری از افتخار در یک ورزش توپی که آنچنان فعالیت جسمی را هم لازم ندارد، از یک فردی که حتی نمیتواند انگشتش را هم تکان دهد، ببازند. این تجربهای شد که ویدیوهایی خیلی خوبی از آن ساخته شد و حرفهای جالبی هم زده شد که برای هر دو طرف داستان در جامعه گسترش پیدا کرد. یعنی میتوان گفت اگر افراد دارای معلولیت دچار تبعیض هستند، خودشان هم با این تبعیض همراهی میکنند، در کنار آن فکر جامعه هم مشکل دارد به همین دلیل شما یک مسئله خیلی بزرگی را میبینید که ۱۰ میلیون یا ۸ میلیون نفر در کشور دارای معلولیت هستند اما ما آنها را کمتر در اجتماع میبیینیم. ما توانستیم قدم به قدم پیش برویم و تغییری هر چند کوچک در این زمینه ایجاد کنیم و چراغی را در ذهن چند نفر از اعضای چامعه روشن کنیم.
فرید شکریه: اگر یکی از بینندگان ما کسبوکاری داشته و به دنبال ایدهای برای ورود به بحث مسؤلیت اجتماعی باشد، پیشنهاد شما چیست؟
شاهین طبری: این سوال خیلی شبیه سئوالی است که بعضی جوانان میپرسند، اگر بخواهند شرکتی تاسیس کنند چه شرکتی باشد؟ و ما هم جواب میدهیم که به خودت، توانمندیهایت، علایقت، نیازمندیها و ارزشهایی که در ذهنت شکل گرفته و... نگاه کن و سعی کن کسبوکارت را در آن راستا تأسیس کنی. من هم به آن شرکتها چنین جوابی میدهم که سعی کنید کمی سازمان خود را بشناسید، تیم خود را بشناسید و برای خود متصور شوید که اگر یک توانمندی داشته باشید، آن توانمندی چیست؟ اگر بخواهید در اجتماع یک کاری انجام دهید، آن یک کار چیست؟ خب هر کسب با توجه به امکانات و توانمندی که دارد میتواند یک کار فوقالعاده انجام دهد مثلا من فکر میکنم همین مجموعهای که در آن هستیم با توجه به اینکه رسانه فوقالعادهای در اختیار دارد، اگر بخواهند یک مسئولیتی را در اجتماع به عهده بگیرند، این مسئولیت میتواند این باشد که آنها میتوانند آموزش به افرادی که مخاطبشان هستند را به عهده بگیرند، در واقع مسئله اصلی آیتمی است که مغفول مانده، مردم برای اینکه آموزش بگیرند باید پول بدهند. من مثالی در این زمینه دارم که بینالمللی است و خودم از خدمات آن استفاده میکنم ولی پولی نمیدهم و این برند، برند ایرانی نیست. برندی است که لباس ورزشی تولید میکند. او این کار را به عنوان مسئولیت اجتماعی یا تبلیغات خود انجام میدهد. خیلی از افراد در قرنطینه در فضای اینترنت به دنبال برنامه ورزشی هستند تا ورزشی را که خارج از خانه انجام میدادند و الان به علت شیوع ویروس و خطرات آن نمیتوانند انجام دهند را، در خانه انجام دهند.
این شرکت که در زمینه تولید لباس ورزشی فعال است، مجموعهای از ویدیوهایی که در حالت عادی باید آن را خرید به صورت رایگان در اختیار افراد گذاشته است. حال چون همه مربیها لباسهای آن برند را به تن دارند، نوعی تبلیغ برای آن شرکت است اما در واقع در راستای مسؤلیت اجتماعی خود به ترویج ورزش میپردازد.
فرید شکریه: من فکر میکنم ایرادی ندارد که مسئولیت اجتماعی به عنوان یک مزیت رقابتی در بحث بازاریابی قرارگیرد. بدین ترتیب یک رقابتی با رقیب ایجاد میشود که اگر آن سازمان به عنوان مسؤلیت اجتماعی یک کاری را انجام دهد و بدین صورت نظر مخاطب را جلب کند، رقبا هم مجبور میشوند که در این راستا رقابت کنند. در واقع مسئولیت اجتماعی واگیردار میشود و توسعه تصاعدی پیدا میکند و همه سراغ مسؤلیت اجتماعی میروند تا از بقیه عقب نیوفتند و هر شرکتی که در راستای مسؤلیت اجتماعی خود فعالیتی نکند مردم آن را قبول نمیکنند.
شاهین طبری: درواقع این امر تبدیل به یک استاندارد میشود. روشهای خیلی زیادی برای رسیدن به مسئولیت اجتماعی وجود دارد. برخی از افراد حتی در حوزهای از مسئولیت اجتماعی فعالیت میکنند که به فعالیت اصلی کسبوکارشان مربوط نیست وصرفا چون توانمندی دارند یک مسؤلیت اجتماعی را انجام میدهند. به عنوان مثال فعالیت برخی از افراد به محیط زیست آسیب میرساند. آنها سعی میکنند با ورود به حوزه مسئولیت اجتماعی ، این اثرات جانبی و مخرب را پوشش دهند یا برخی دیگر سعی میکنند معاش کارمندان تیم خود را تأمین کنند یا برخی ممکن است مسئولیت اجتماعی بر دوش خود بگذارند که دانش یک جامعه را زیاد کند و دانش آن جامعه در نهایت به جیب خودشان برمیگردد.
فرید شکریه: من با یک سازمان مردم نهاد که در زمینه توانمندسازی کودکان کار فعالیت میکردند، همکاری داشتم. یکی از اصلیترین مشکلات آنها این بود که خیلی از افراد حاضر بودند برای نیازهای اولیه کودکان کار مثل خوراک هزینه کنند اما هیچکس حاضر نبود برای آنها یک کامپیوتر بخرد یا در تأمین هزینه خرید یک کامپیوتر برای آنها شریک شود. در واقع برای کودکان کار به اندازه کافی غذا بود اما در زمینه آموزش مشکلات اینچنینی وجود داشت. چطور میتوانیم این نحوه برخورد با مسئولیت اجتماعی را درذهن افرادی که قصد و غرض خوبی دارند اما نمیدانند، نیاز واقعی چیست، بهبود دهیم؟
شاهین طبری: من فکر میکنم در نهایت هدف اصلی این است که ما بتوانیم آموزش صحیحی به افراد بدهیم. وقتی شما با من تماس گرفتید و مرا به برنامه دعوت کردید، در واقع همین سوال در ذهنتان مطرح بود. در کشور ما اگر برای تأمین خوراک و نیازهای اولیه نیازمندان فعالیت خیریه داشته باشید، خیلی راحتتر به هدفتان میرسید به نسبت وقتی که بخواهید هزینه تحصیل افراد مستعد را بپردازید. افراد کمتر تمایل دارند که برای پرورش ذهن افراد نیازمند هزینه کنند یا انرژی بگذارند. تأمین نیازهای روزمره برای افراد جذابتر است. من فکر میکنم علت این قضیه به هرم مازلو برمیگردد. در جامعه ما هنوز آنقدر مشکلات ابتدایی برای قشری از جامعه وجود دارد که افراد پیش خودشان فکر میکنند وقتی میتوانند به کسی کمک کنند که از بستر بیماری بلند شود، بهتر است به او کمک کنند و کمک به شخص مستعد برای تحصیل در اولویت دوم قرار میگیرد. مسلما وقتی شما به فعالیتهای خیریه در کشورهای ثروتمندتر مثل سوئد نگاه میکنید، میبینید که خیلی از آنها درباره مشکلات ریز یک سری افراد محدود درجامعه سازمان مردم نهاد تأسیس میکنند یا استارتآپ و کسبوکار راه میاندازند. از نظر هرم مازلو آنها بالاتر از ما قرار میگیرند ولی در نهایت این آموزش است که به ما کمک میکند.
فرید شکریه: در بحث مسؤلیت اجتماعی چطور میتوانیم فعالیتهای خود را ارزشگذاری کنیم؟ چطور میتوانیم هدف برای خودمان تعیین کنیم و تأثیرگذاری در سالهای مختلف را بسنجیم و ببینیم آیا با هدفی که میخواستیم به آن برسیم متناسب بوده است؟
شاهین طبری: این سوال بسیار خوبی است که به خاطر ذهن ساختاریافته و اقتصادی شماست. سوال من این است، به نظر شما ما چطور باید هدفگذاری کنیم؟ چه راهی برای هدفگذاری وجود دارد؟
فرید شکریه: یک جدول برای سود و زیان طراحی میکنیم و سپس هدفگذاری میکنیم و ماه به ماه هم میزان فعالیتمان نسبت به دستیابی به آن هدف را رصد میکنیم تا بینیم آیا در آن مسیر قدم برمیداریم یا خیر؟
شاهین طبری: در واقع اولین هدف یک مدیر برای یک سازمان این است که یک رویا برای آن سازمان تعیین کند و ساختاری طراحی کند که بتواند سازمان را به آن هدف برساند و بعد افرادی را در آن سازمان به کار گیرد که بتوانند در مجموع یک تیم را تشکیل دهند. وسازمان را به سوی آن هدف ببرند و سنجههایی را تعیین کند که فعالیتها را بسنجد. گاهی مواقع درآمد سنجه بدی است یا اینکه رضایت مشتری سنجهای است که باید بتوانیم تعریف درستی از آن رائه دهیم.
درباره تاثیرگذاری یک کار اجتماعی، همه چیز به رویایی که شما برای خود تصور کردید، برمیگردد. اگر شما بتوانید به درستی آن رویا را تعریف کنید، مثلا بگوید رویای من این است که بتوانم از هر ده فردی که دچار مشکلی مثل اعتیاد است، من بتوانم یکی از آنها را از چنگال اعتیاد دربیاورم، اهداف و سنجههای شما تعیین میشود. شما میدانید که در سال پنجم، سوم، دوم یا حتی روزهای میخواهید به کجا برسید و این خود سنجهها را برای شما تعیین میکند. درست مانند یک کسبوکار تجاری، دیدن سنجههای درست و افق شفاف میتواند به شما کمک کند. البته ممکن است گاهی مواقع خیلی شفاف نباشد، مثلا میگوید من میخواهم در زندگی افرادی که فلان استعداد یا مشکل را دارند، تغییری ایجاد کنم، کم کم باید آن افق را تبدیل به عدد و رقم کنید و بعد مشخص میشود در طول بازههای مختلف زمانی باید چه اقداماتی انجام دهید.
فرید شکریه: ما در حال حاضر در اوج یک بحران هستیم. بیماری در جهان شیوع پیدا کرد که تأثیرات بسیار زیادی روی زندگی ما و چرخه اقتصادی هم درسطح جهانی و هم در سطح کشوری گذاشته است. مسئولیت اجتماعی چه تاثیری از این بحران میپذیرد؟ آیا مسؤلیت اجتماعی میتواند در راه حل مشکلات این بحران کمکی کند؟ آیا این بحران سوژههای جدیدی برای مسؤلیت اجتماعی ایجاد میکند و آیا سازمانهایی که خودشان برای بقا دست و پا میزنند میتوانند مسؤلیت اجتماعی خود را انجام دهند؟ چون معمولا اولین بودجهای که در هنگام بحران در سازمانها قطع میشود، بودجه مسؤلیت اجتماعی است. وضعیت مسؤلیت اجتماعی در این دوران به چه شکل است؟
شاهین طبری: من دو بُعد برای این مسئله متصور میشوم. اولا به صورت کلی اعتقاد دارم که یک سازمان مانند یک فرد است. یک فرد که سعی میکند تأثیری در اجتماع بگذارد یا فعالیتهایی را در اجتماع انجام دهد بدون اینکه نفع مستقیم مادی بخواهد از آن ببرد، معمولا چه انگیزهای دارد؟ او این کار را به خاطر ارضای نیازهای روحی شخصی انجام میدهد، دوست دارد یک حال خوب را تجربه کند. اگر دقت کنید کمتر میبینید فردی که به عنوان مثال توانستهزندگی خوبی برای چندین کودک نیازمند را رقم بزند، مضطرب باشد. موضوع این است: همانطور که مسئولیت اجتماعی در یک فرد باعث آرامش میشود، در یک سازمان نیز باعث آرامش و پایداری میشود و اعتماد به نفس و آرامشی را برای افراد ایجاد میکند که در چنین شرایطی یکی از ابعاد آن جدای از مسائل اقتصادی اضطراب است و افراد به شدت احتیاج به امید و آرامش دارند، رسیدن به آرامش اجتماعی بعد متفاوتی از نیازهای امروز ماست. همانطور که ما از خانه خارج میشویم که به نیازهای اقتصادس خانواده خود بپردازیم، مسئولیت اجتماعی نیز یکی از ابعاد نیازهای ماست. من در کنار مسائل اقتصادی احساس میکنم یکی از نیازهای امروز ما امیدواری و پیدا کردن ساحل آرامش و نگه داشتن بخشی از آرامش ما است. من فکر میکنم همانطور که کار عامالمنفعه به یک فرد آرامش میدهد، به یک سازمان هم آرامش میدهد. نکته دیگر این است که اتفاقی که افتاد باعث تغییرات زیادی در جامعه شد. همیشه با خودم فکر میکنم پسر من با این سن شاهد نقطه عطفی در زندگی خود است که قبل از آن مردم همدیگر را بغل میکردند و روبوسی میکردند و به یکدیگر دست میدادند ولی الان این کارها را انجام نمیدهند. شاید بعد از این خیلی از سبکهای خرید یا دریافت خدمات یا کالاها رنگ و بوی متفاوتی به خود بگیرند و شکل ارائه خدمات متفاوت از قبل شود. تغییر یکی از منابع دیگر اضطراب است. اگر کسی به دنبال انجام مسؤلیت اجتماعی خود باشد، به خوبی میتواند در این برهه زمانی راهی که باید به آن بپردازد را بیابد. وقتی اضطراب ناشی از نشناختن شرایط جدید باشد، مسئولیت شما میتواند این باشد که چراغی را روشن کنید که با همه زشتیها و ترسها مشکلاتی که کمتر خانوادهای را درگیر خود نکرده است، تغییری را ایجاد کند که از نظر کسبوکار یک فرصت هم هست. البته من نمیخواهم تلخی آن را تلطیف کنم. مسائلی مثل چگونگی رسیدگی به بهداشت شخصی و سازمانی یک فرصت است و شناساندن این فرصت میتواند یک مسؤلیت اجتماعی باشد چون این چراغ باید در جاهای متعددی روشن شود مثلا ورزش کردن از این به بعد باید شکل دیگری به خود بگیرد، جمع شدن خانوادهها در کنار هم باید با روشهای دیگری انجام شود. شما باید ابتکاراتی به خرج دهید که مردم در عین حفظ آرامش و آسایش بتوانند لذتها و نیازهای خود را مرتفع کنند. همه اینها یک ابتکارات اقتصادی است. قبول دارم که خیلی از فرصتهای اقتصادی تغییر کرده است و خیلی از بنگاههای اقتصادی رکودی را حس میکنند اما همه این نیازها همچنان وجود دارد و هر جوانی که بتواند برای این سوال که نیازهای افراد را چطور میشود در این بحران حل کرد، پاسخی پیدا کند، تبدیل به میلیارد میانسال آینده خواهد شد.
mbanews.ir- نرگس فرجی